حرمت ارباب...
کاش بعد عاشورا به جای شور،کمی شعور می یافتیم
لااقل حرمت اسم نگه می داشتیم!
پ.ن: اشاره به توهین افراد به نام ها و بی ادبانه ادا کردن اسم های افرادی که نام شان، هم نام اهل بیت است.
کاش بعد عاشورا به جای شور،کمی شعور می یافتیم
لااقل حرمت اسم نگه می داشتیم!
پ.ن: اشاره به توهین افراد به نام ها و بی ادبانه ادا کردن اسم های افرادی که نام شان، هم نام اهل بیت است.
ما از ازل اسیر تو، بیمار زینبیم
دیوانهی توأیم و گرفتار زینبیم
بی اذن او که اشک ز دیده نمیچکد
ما ریزهخوار چشم گوهربار زینبیم
ما را خدا برای عزای تو خلق کرد
ما در عزا، شیعه رفتار زینبیم
سوگند بر محبّتی که تو داری به اسم او
ما در محرّم تو، عزادار زینبیم
وقتی که هست حاجت تو یک دعای او
ما سائل همیشهی دربار زینبیم
تنها خدا بخاطر او بگذرد ز ما
ما روسفید رحمت بسیار زینبیم
او صاحب اجازهی رفتن به کربلاست
ما تا حرم دخیل و گرفتار زینبیم
او هر چه داشت پای امام غریب ریخت
ما شیعه تداوم ایثار زینبیم
آيتالله بهجت از عملي ميگويد كه برتر از تشرف به امام زمان (عج ) است
لازم نيست كه انسان در پى اين باشد كه به خدمت حضرت ولى عصر (عليه السلام ) تشرف حاصل كند، بلكه شايد خواندن دو ركعت نماز سپس توسل به ائمه (عليه السلام ) براى او بهتر از تشرف باشد؛ زيرا آن حضرت مى بيند و مى شنود و عبادت در زمان غيبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زيارت هر كدام از ائمه اطهار (عليهم السلام ) مانند زيارت حضرت حجت (عليه السلام ) است.
(منبع: مركز تنظيم و نشر آثار آيت الله العظمي بهجت)
خطبه عقد آقا را چه كسي خواند؟
در کتاب “شرح اسم” که به بیان زندگی نامه مقام معظم رهبری در سالهای قبل از انقلاب پرداخته است، مطلب مربوط به ازدواج ایشان به شرح زیر است:
مدتی از بازگشت به مشهد نمی گذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانواده ای سنتی و با علائق مذهبی پرورش یافته بود، به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی را که چهار پنج سال پیش برای سید محمد رفته بود، این بار برای سید علی پیمود.
حاج محمد اسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشته ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می شناسند و تایید می کنند و به او علاقه دارند.
هزینه ازدواج، آن بخشی که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیت الله حاج سید جواد خامنه ای تامین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتما قابل توجه بود. “آن ها مرفه بودند، می توانستند و کردند” اویل پاییز ۱۳۴۳ سید علی خامنه ای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند. خطبه عقد توسط آیت الله میلانی خوانده شد.
از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه، که هفده بهار بیش نداشت، پا به دنیای آقای خامنه ای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تک فرازهای آن در آن روزگار، یاری غم خوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدرعروس در پایین خیابان برگزار می شد، تعیین کردند. آن شب آقای خامنه ای در آستانه ورودی ایستاده بود و از میهمانان استقبال می کرد. مراسم، آن طور که مرسوم خانواده های مذهبی و مقید آن زمان بود، برگزار شد.
پس ازعقد و پیش از هم خانه شدن، نوعروس خانواده خامنه ای باخبر شد که شوی ۲۵ ساله اش پا در میدان مبارزه دارد. “شاید اولین روزها و … یا هفته های پیوند [مان]… بود، مسائل سیاسی من به وسیله خودم برای ایشان مطرح شد… شاید قبلا هم می دانستند که من توی این مسائل سیاسی هستم، لکن مرا به [چشم] طلبه ای … که مورد توجه و علاقه… بزرگان و اساتید… هستم… نگاه می کردند.”
حاشيه سفر رهبر انقلاب به خراسان شمالي
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=140767
انتقاد رهبر از برخورد با زنان بد حجاب
رهبر معظم انقلاب: خانمهائى بودند که در عرف معمولى به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد می ریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه. او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن است
۲۴ مهر ماه ۱۳۹۱
سفر رهبری به خراسان شمالی و بیانتشان در این سفر در موقعیتی حساس ایراد می شود. این حساسیت صرفا سیاسی نیست بلکه جنبه های اجتماعی نیز دارد. در مطلب گذشته ما به مهمترین راهبردهای سیاسی مطرح شده که خطاب به مسوولین سیاسی کشور بود، اشاره کردیم. اما به نظر می رسد که خطاب سخنان رهبری صرفا روی به سیاستگذاران سیاست خارجی و مدیران ارشد سیاسی کشور نیست ؛بلکه ایشان خطاب به سیاستگذاران و مجریان حوزه فرهنگ نیز نکاتی را مطرح کرده اند. یکی از مهم ترین معضلات و مسائلی که درباره آن بارها در ایام اخیر در محافل و رسانه ها سخن گفته شده بود، مساله بدحجابی برخی از بانوان و نحوه برخورد با این پدیده می باشد. هر کدام از مسوولین و نهادها دارای خط مشی خاص خود درباره مساله بدحجابی بودند. برخی معتقد به استفاده برخوردهای پلیسی و بازداشتهای گسترده بودند، برخی توسعه حجاب را فقط از طریق کار فرهنگی ممکن می دانستند و برخی دیگر حتی آن را جز مسائل فردی می خواندند که لزومی به دخالت دولت ونظام در آن نیست و نباید مردم را بی فرهنگ شمرد! لذا نوعی اختلاف دیدگاه و سیاستگذاری در این زمینه وجود داشت.
با توجه به این مسائل ، رهبر معظم انقلاب به نظر می رسد در جریان سفر به خراسان شمالی نگاه راهبردی نظام درباره مقوله زنان بدحجاب را که مبتنی بر جذب حداکثری است بیان فرموده اند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با روحانیون و طلاب استان خراسان شمالی ضمن تاکید بر مسلح شدن به سلاح معرفت و استدلال در مواجهه با جوانان، سماجت و مدارا را در این مواجهه ضروری دانستند. مهمترین فراز این سخنرانی که اشارات مستقیمی به این مساله دارد حائز نکات مهمی است که به آن پرداخته می شود:
1-آقایان! با مردم مدارا کنید:
یکی از آفات مهم تبلیغ دین خدا و فراخواندن مردم به واجبات و ترک محرمات ، برخورد تند، خشن و غیر ظریف است. نهادهای فرهنگی، مبلغان، آمان به معروف و افراد و نهادهایی از این دست باید بپذیرند که درعصر جهانی شدن که افراد با یک کلیک در معرض سبکهای زندگی مختلف و آرایشها و پوششهای غیر متعارف قرار می گیرند ، امکان لغزش افراد بسیار بیشتر از گذشته است. اما این لغزشها معنای مجوزی برای برخورد خشن و طرد این گونه افراد نیست. فطرت انسانی در عموم مردم همواره دربرابر استدلال و منطق خاضع است. لذا به جای برخوردهای تند و افراطی می بایست با سلاح منطق و گفتگو به میدان رفت. البته گفتگویی که فقط تک گویی نیست و طرف مقابل را به خاطر صرف ظاهر زننده اش نفی نمی کند. در این گفتگو ،برهانها می بایست عقلایی و با زبانی لین بیان شود که فطرت را بیدار سازد. لذا در همین راستاست که مقام معظم رهبری
می فرمایند:
“خودتان را مجهز كنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال كنید، بعد به این كانونهاى فرهنگى - هنرى بروید و پذیراى جوانها باشید. با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماجت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، كه ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا كنید. ممكن است ظاهر زنندهاى داشته باشد؛ داشته باشد!”
2- آقایان! به خاطر بدحجابی یک نفر را طرد نکنید:
در جامعه امروز با افزایش نسل جوان از یک سو و از سوی دیگر فراهم نبودن زمینه ازدواج،بحرانهای اقتصادی و رواج مدها و سبکهای زندگی غربی و عدم فعالیت موثر نهادهای فرهنگساز در ایجاد مدل مطلوب ،عامه پسند و اقتصادی پوشش و لباس زمینه برای بدحجابی طیف زیادی از بانوان فراهم گردد. اما باید توجه داشت که بسیاری از این بانوان دارای عرق ملی و میهنی بالایی بوده و بسیاری از شعائر دینی را رعایت می کنند. ایام محرم و عاشورا یکی از مهمترین جلوه های عشق مردم با هرپوششی به اهل بیت(ع) است. البته درصد بسیار کمی هم در میان این بانوان افرادی هستند که آگاهانه و به قصد ایجاد فتنه و آلودگی به شکل افراطی ناهنجاریهای رفتاری و پوششی از خود نشان می دهند. البته برخورد قانونی با این جریانات لازم است، اما برخورد می بایست هوشمندانه و متناسب باشد. متاسفانه بسیاری از برخوردهای خشن، خودسرانه و غیر متناسب نه تنها تاثیر مثبتی نداشته است بلکه زمینه نارضایتی ، دلزدگی و آسیبهای اجتماعی بیشتر را فراهم کرده است. لذا یکی از سیاستهای راهبردی نظام می بایست عدم طرد این گونه بانوان به علت پوشش خود باشد. لذا رهبر فرزانه انقلاب در سخنان خود در دیدار با طلاب و روحانیون استان خراسان شمالی تصریح کردند:
“بعضى از همینهائى که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقاى مهماننواز، هم بقیهى آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائى بودند که در عرف معمولى به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد می ریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباختهى به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمىبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم / آیا تو چنان که مینمائى هستى؟»”
تصدقت شوم، الهي قربانت بروم، در اين مدت كه مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم متذكر شما هستم و صورت زيبايت در آئينه قلبم منقوش است. عزيزم اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ كند.
خبرگزاری فارس: نامه محبتآميز امام خميني (ره) به همسرش
(حال) من با هر شدتي باشد ميگذرد ولي به حمدلله تاكنون هر چه پيش آمد خوش بوده و الان در شهر زيباي بيروت هستم 2؛حقيقا جاي شما خالي است فقط باي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد حيف كه محبوب عزيزم همراه نيست كه اين منظره عالي به دل بچسبد.
در هر حال امشب شب دوم است كه منتظر كشتي هستيم. از قرار معلوم و معروف يك كشتي فردا حركت ميكند ولي ماها كه قدري دير رسيديم بايد منتظر كشتي ديگر باشيم. عجالتا تكليف معلوم نيست اميد است خداوند به عزت اجداد طاهرينم كه همه حجاج را موفق كند به اتمام عمل، از اين حيث قدري نگران هستيم ولي از حيث مزاج بحمدالله به سلامت، بلكه مزاجم بحمدالله مستقيمتر و بهتر است. خيلي سفر آن عزيز و محافظت خداي متعال باشند اگر به آقا 5 و خانم 6 كاغذي نوشتيد سلام مرا برسانيد. من از قبل همه نايبالزياره هستم. به خانم شمس آفاق 7 سلام برسانيد و به توسط ايشان به آقاي دكتر 8 سلام برسانيد. به خاور سلطن و ربابه سلطان سلام برسانيد.
ايام عمر و عزت مستدام. تصدقت قربانت، روحالله
حاشیهای از روز بهیاد ماندنی بجنورد/ سهمی از دستهای تو نصیب من است
مردم چسبیده اند به شیشه مینی بوس؛ دست میکشند، گل پرت میکنند، شعار میدهند. جوانی چسبیده به شیشه دست تکان میدهد، آقا هم دست تکان میدهد. پیر مرد دست تکان میدهد، آقا هم دست تکان میدهد. هر کسی از هر جای خیابان دست تکان میدهد و هر کدام هم تکان خوردن دست آقا را برای خودش میداند. سهمی از دستهای تو نصیب من است و تو آنقدر کریم هستی که مرا از سهمم محروم نکنی.
به گزارش خبرنگار مهر، ساعت هشت صبح بود که در خیابانهای بجنورد می رفتیم. هنوز تا مسیر استقبال خیلی راه مانده بود، ولی حرکت دستههای چند نفری مردم بهصورت پیاده به چشم می آمد. یکی دو چهار راه مانده به مسیر، گره ترافیک ماشینها کورتر میشد و سرعت قدمهای مردم تندتر.
اولین گروه از مردم در فاصله دویست متری فرودگاه جمع شده بودند. یکی از محلیها میگفت اینجا اصلا جزو مسیر استقبال نبوده است و به همین خاطر هم از داربست و بلوک سیمانی خبری نیست، اما خود مردم راه را پیدا کردهاند و از پشت این مکان گذشتهاند و کمکم اینجا آمدهاند. عوض داربست چندین سرباز و افسر نیروی انتظامی جلوی مردم را گرفته بودند تا به داخل خیابان نیایند. مردم به چشم بر هم زدنی سربازها را کنار زدند و دویدند سمت ماشینها. سیل جمعیت از سد سرریز کرده بود و در چند لحظه به مینیبوس حضرت آقا رسید و آن را فرا گرفت!
مردم چسبیده اند به شیشه مینی بوس؛ دست میکشند، گل پرت میکنند، شعار میدهند. جوانی چسبیده به شیشه دست تکان میدهد، آقا هم دست تکان میدهد. پیر مرد ایستاده روی لبه جدول کنار خیابان دست تکان میدهد، آقا هم دست تکان میدهد. پسر بچهای بالا رفته از تیر چراغ برق دست تکان میدهد، آقا هم دست تکان میدهد. زن بچه به بغل بالای پشت بام دست تکان میدهد، آقا هم دست تکان میدهد. هر کسی از هر جای خیابان دست تکان میدهد و هر کدام هم تکان خوردن دست آقا را برای خودش میداند، جوابی به خوش آمدگویی خودش، عنایتی به خودش. سهمی از دستهای تو نصیب من است و تو آنقدر کریم هستی که مرا از سهمم محروم نکنی.
ماییم پشت وانت، یک تویوتای دو کابینه که چند محافظ پشتش دارند به مردم التماس میکنند کنار بروند، و بعد هم مینیبوس حضرت آقا. هر چند لحظه یکبار نگاهم را میکشم به پیرمردی که تویوتا را گرفته است و ول نمیکند. برای خودش شعار میدهد، داد میزند و پا به پای مردم راه میآید. خستگی و از نفس افتادنش یک طرف، اما من نگران زیر چرخ رفتنش هستم. در همین گیر و دار پسری مثل برق میپرد روی کاپوت تویوتا و تا محافظها به خودشان بجنبند، از روی شیشه جلوی ماشین خودش را میکشد روی سقف و رو به آقا دست و پرچم تکان میدهد. محافظها به خودشان میآیند و جوان را به پایین هدایت میکنند. قطره به دریا بر میگردد و ناپدید میشود.
سی و دو تا که سهل است، اگر حروف الفبا سی و دو هزار تا هم بود، نمیتوانست این شور و شوق را توصیف کند؛ شعر نمیگویم! واقعیتی است که گوشهای از آن را عکسها و فیلمها نشان خواهند داد. اما کدام لنز روی پیرمردی زوم خواهد کرد که دورتر از همه در حسرت دیدن آقا میماند و آه میکشد و غصه می خورد از این کهولت و رنجوری را که توان حضور در ازدحام را از او گرفته است؟ کدام فیلم، سهمی برای دختربچه چهار پنج سالهای کنار خواهد گذاشت که روی دوش بابا ذوق میکند که دیدمش؟ کدام خاطرهنویس سراغ جوانی میرود که گوشهای نشسته است و ساق پای درب و داغانش را میمالد و در جواب تو که میپرسی چطور بود؟ تند جواب میدهد “دیدمشان!” سی نفر عکاس و فیلم بردار و خاطره نویس روی وانت خبرنگارها که سهل است، سی هزار نفر هم بودند نمیتوانستند اینها را ثبت کنند.
ماشین آقا بارها متوقف میشود. مینیبوس وقتی میایستد رسماً مثل گهواره تکان میخورد. مردم از همه طرف به آن چسبیده اند و هل میدهند. هر چیزی که بالا رفتنی بود، دارد وزن چند نفر را تحمل میکند؛ درخت، تیر چراغ برق، ایستگاه اتوبوس، کیوسک تلفن و… جوانی عکس آقا را به صورت قلب بریده و چسبانده طرف چپ سینهاش. پسری که لباس قرمزش از پشت پاره شده است، دارد راه باز میکند. پسر بچه سه چهار ساله ای دوهل کوچکش را به گردن انداخته و کنار خیابان برای خودش میکوبد روی آن. زن و مردهایی که لباس محلی قوم خود را پوشیدهاند بین مردم توی چشم هستند و سوژه عکاسها. این حال و روز بجنورد در صبح چهارشنبه نوزدهم مهرماه نود و یک است و عجیب نیست که پیمودن مسیر کوتاه استقبال در این حال و روز، نزدیک دو ساعت طول بکشد. این تازه قصه استقبال بود، استادیوم برای خودش داستانی دیگر دارد.
گزارش از: محمد رضا شهبازی
آیتالله جوادی آملی: برخی دین را بازی گرفته اند و با حیلههای شرعی آبروی نظام را میبرند
دین - بعضی، دین را بازیچه قرار داده اند و با حیلههای شرعی آبروی نظام را میبرند. یکی با بازیگری و ریش گذاشتن و اختلاس سه هزار میلیاردی، آبروی نظام را میبرد و دیگری به بازی بیش از نماز و روزه اهمیت میدهد و دین خود را بازی قرار می دهد.
به گزارش خبرنگارخبرآنلاین عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه امروز طی سخنانی در درس تفسیر خود گفت: یک عده «اتخذو دینهم لهو و لعبا»، بعضی دین را بازی قرار دادند و با حیلههای شرعی آبروی نظام را میبرند و دین را بازیچه قرار دادند و بعضی هم اتخذو لهو و لعبا دینا، گروه دیگری بازی را دین قرار دادند، میبینی در سید ایام که نماز جمعه تهران است و از فضیلت کم ندارد، صدهزار نفر بینماز جمع میشوند، آن که با بازیگری و ریش گذاشتن و با اختلاس سه هزار میلیاردی، آبروی نظام را میبرد و آن که به بازی بیش از نماز و روزه اهمیت میدهد، دین خود را بازی قرار داده است.
آیت الله جوادی آملی در تفسیر سوره مبارکه قصص با اشاره به آیه «فإذا الذی یستنصره بالأمس یستصرخه…» گفت: هرگز نمیشود خدا را فریب داد، آن مظلوم بنیاسرائیلی درصدد فریب دادن خدا یا پیامبر نبود، اگر در سوره مبارکه بقره سخن از فریب است و در آنجا فرمود منافقین درصدد فریب دادن هستند ولی آنها خودشان را فریب میدهند و نمیدانند که خدا فریب نمیخورد. «یخادعون الله و الذین أمنو و مایخدعون إلا أنفسهم و ما یشعرون» کسی نمیتواند خدا را فریب دهد، زیرا «وعندالله مکرهم و لایحیق المکر السیئ الا بأهله».
آیت الله جوادی آملی به قرائت آیه «فلما أن أراد أن یبطش بالذی هو عدو لهما… » پرداخت و ادامه داد: این «هو عدو لهما» به این قبطی برمیگردد نه به مظلوم بنیاسرائیل، زیرا اگر به بنیاسرائیلی بازمیگشت لازم نبود بگوید «هو عدو لهما»، آن مردی که دیروز به کمک قبطی شتافت فردا آن شخص قبطی را دید و از حضرت کمک خواست نسبت به یک قبطی دیگر، آن گاه وجود مبارک موسی فرمود «انک لقوی أمین»، «هو عدو لهما» مقصود اسرائیلی نیست، مقصود قبطی است که عدو حضرت موسی(ع) است؛ وجود مبارک موسی(ع) به مظلوم بنیاسرائیل فرمود تو گمراهی، الان موقعیت صبر توست نسبت به کسی که پایینتر از او هستی و قدرت مقابله با او را نداری.
حضرت موسی(ع) موحدانه زندگی میکرد
آیت الله جوادی آملی بیان داشت: موسای کلیم(ع) از روشش پیدا بود که هم قدرت بدنی داشت، هم حامی مظلوم و مستعضف بود، قدرت بدنی داشت برای این که با یک مشت قبطی را از پا درآورد و هم توان آن را داشت که از مصر به تنهایی به طرف مدین حرکت کند، آن هم مهاجرت هراسناکی که شورای تأمین فرعون در تعقیب او بود و نیز وقتی که وارد مدین شد، به تنهایی از چاه آب کشیده و گوسفندان این دو تا بانو را سیراب کرد، همچنین حمایت حضرت موسی(ع) از مظلوم و مستعضف هم که در ماجرای مظلوم بنیاسرائیل و آب کشیدن برای دو بانو پیداست.
وی با اشاره به سومین ویژگی حضرت موسی(ع)، خاطرنشان کرد: بخش سوم خصیصه حضرت موسی(ع) این است که لحظه به لحظه میگوید خدایا، خدایا، در آیه 16 میگوید «رب إنی ظلمت نفسی»، در آیه 17 میگوید: «رب بما أنعمت علی» مدام رب رب میگوید، بعد از آن در حرکت به طرف مدین میگوید «رب نجنی من القوم االظالمین» و وقتی هم که در مدین است و نیاز آن دو بانو را برطرف کرده میفرماید «رب إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر» و از این معلوم میشود حضرت موسی(ع) موحدانه زندگی میکند، در تمام امور ذات اقدس اله را میخواند تا از او کمک بگیرد و این به برکت همان «آتیناه حکما و علما» است که او را موحدانه تربیت کرده است.
حادثه تلخ گرانی، کمرشکن است
این استاد عالی حوزه علمیه قم افزود: وقتی وارد ماء مدین شد، نگاه کرد و دید که چوپانهای دیگر، هم قدرتی و نوبتی دارند و از چاه آب میگیرند و رعایت این دو بانو را نمیکنند، آن دوتا بانو هم خودشان جلو نمیآمدند و هم جلوی گوسفندان را میگرفتند که طرف آب نروند، خودشان پرهیز کردند از محرم و نامحرم؛ وجود مبارک موسی کلیم(ع) سوال کرد «ما خطبکما»، آنها گفتند که پدری داریم پیر و به غیر از ما کسی ندارد و اگر این جا آمدیم دامداری میکنیم ننگ نیست، اما از اختلاط ننگ داریم و پدر ما هم کسی را ندارد.
وی با اشاره به آیه «فسقی لهما ثم تولی إلی الظل…»، اظهار داشت: در تاریخ نوشتهاند، حضرت جلو رفت و سنگ بزرگی را کنار زد و در أسرع وقت گوسفندان این دو بانو را آب داد، حالا اینکه چطور نوبت گرفت با جد یا با خواهش و اینکه چرا اینها را محروم کردند، در قرآن نیامده است؛ هوا گرم بود و رفت به سایه درختی پناهنده شد و گفت «رب إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر» .
این مفسر قرآن با اشاره به معنای فقیر، ادامه داد: فقیر به معنای ندار نیست، فقیر به معنای کسی است که ستون فقراتش و فقار ظهرش شکسته است، ملتی که مشکل اقتصادی داشته باشد قدرت مقاومت ندارد و ستون فقرات این ملت شکسته است، چون ستون فقرات این ملت شکسته است به او میگویند فقیر و گرنه فقر به معنای نداری نیست. در آیه «وجوه یومئذ باصرة، تظن أن تفعل بها فاقرة» حادثه کمرشکن را فاقره میگویند، فقیر در معنای اسم مفعول به کار میرود، اگر کسی گرسنه باشد ولو اینکه ایستاده باشد، فقیر است، زیرا قدرت ایستادگی ندارد و حادثه تلخ گرانی کمرشکن است.
شاخصه مدیران در نظام اسلامی
وی ادامه داد: وقتی آن دو بانو رفتند، پدر پیر آنان فهمید که زودتر آمدهاند، در آیات قرآن اسم حضرت شعیب(ع) نیامده است، آنان نیز برای پدرشان ماجرای آب کشیدن حضرت موسی(ع) را گفتند«و قص علیه القصص» و گفتند که او نیرومند است و میتواند گوسفندان ما را تأمین کند و چه بهتر که او را اجیر کنی «یا أبت استأجره إن خیر من استئجرت القوی الأمین»، در قرآن ویژگی مدیریت اسلامی و مسؤول در یک نظام اسلامی را بیان کرده، گذشته از اوصاف عامه مسلمانی، اهل نماز بودن و روزهداری و معصیت نکردن، مدیر در جامعه اسلامی باید دو عنصر داشته باشد.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه خاطرنشان کرد: اول این که درایت خوبی در کارش داشته باشد، دیگر این که پاک باشد، اگر کسی به جز شرایط عامه، در رشتهای متخصص نبود یا اگر تخصص داشت و طاهر نبود، در نظام اسلامی مدیر محسوب نمیشود، «القوی الامین»، این وظیفه عمومی مدیران است که در هر رشتهای که مسؤولیت پذیرفتند باید نیرومند باشند و از طرفی هم امین باشند ولو موسای کلیم(ع) باشد، اگر در حد یک چوپانی و شبانی، نازلترین و سادهترین کار را به عهده بگیرد باید قوی و امین باشد و اگر مانند حضرت یوسف(ع) عالیترین کار که صدارت است باشد باید «حفیظ علیم» قرآن هر دو را ذکر کرده ولی عمل به آن دشوار است.
این استاد عالی حوزه علمیه قم به بیان جایگاه اجتماعی زن در جامعه پرداخت و گفت: زن میتواند در خارج از خانه کار انجام دهد و حتی چوپانی هم برای وی ننگ نیست، اما باید توجه داشت که این دو دختر تنها نبودند و از اختلاط با نامحرم هم پرهیز داشتند، «حتی یصدر الرعاء و أبونا شیخ کبیر» این که میبیند ما اینجا آمدیم این است که پدر ما پیرمردی است تنها، در قرآن ندارد که پدر اینها شعیب بود، اما این که قرآن ماجرای شان را ذکر کرد، نشاندهنده این است که این تربیت، تربیت صحیح است، اگر منشأ تربیت شعیب(ع) است، بر ما لازم است که راه انبیا را برویم، اگر پدرشان غیر شعیب(ع) بود آن معلوم است که از روش شعیب(ع) استفاده کرده و راه انیبا را ادامه داده است.
گروهی دین خود را بازی قرار دادند
وی افزود: جوانان ما در روستاها بودند ولی رسانهها این بازی و فوتبال را نشان دادند و آنها را از روستا به شهر آوردیم و شغلهای نازل به آنها دادیم؛ مگر ما چقدر ورزش نیاز داریم، در درجه پنج و درجه ششم درست است، دنیا را دیگران دارند میگردانند؛ از وجود مبارک امام صادق(ع) پرسیدند پس از شما چه کسی به مقام امامت میرسد، فرمود «من لایلهو و لایلعب»، کسی که اهل بازیچه نیست، بازی یک حدی دارد؛ ورزش خوب است روزی یک ساعت نه این که دنیا به آن سمت رفته است، ایران پیام تازه دارد و این پیام تازه را باید به گوش جهانیان رساند.
بازخوانی سخنان رهبر انقلاب در دیدار با مدیران صدا و سیما
زندگى تجملاتى نباید بههیچوجه ترویج شود/زندگی اشرافی را تخریب کنید
خبرگزاری فارس: رهبر معظم انقلاب به مدیران صدا و سیما توصیه کردند که زندگى تجملاتى نباید بههیچوجه ترویج شود بلکه باید زندگی اشرافی را تخریب کنید.
خبرگزاری فارس: زندگى تجملاتى نباید بههیچوجه ترویج شود/زندگی اشرافی را تخریب کنید
به گزارش خبرگزاری فارس، مقام معظم رهبری در یازدهم آذر 1383 در دیدار با مدیران و کارکنان سازمان صدا و سیما به نکات راهبردی درباره این سازمان پرداختند که به جهت راهبردی بودن آن بخشهایی از این سخنرانی بصورت موضوعی در چند شماره منتشر می شود.
در این قسمت سخنان ایشان درباره مبارزه با تجمل گرایی در رادیو و تلویزیون ارائه می گردد:
*به فضاى همدردى با فقیران دامن بزنید/ دقت کنید کرامت انسانىِ آنها از بین نرود
به فضاى همدردى با فقیران دامن بزنید. خوشبختانه صدا و سیما در چند سال گذشته برنامههاى بسیار خوبى در این زمینه داشته، که درخور تقدیر است. دغدغهى عدالت را در ذهنها و دلهاى مردم دامن بزنید؛ این کار بسیار خوب است. البته سعى شود به جماعت فقیر و تهیدست اهانت نشود و کرامت انسانىِ آنها از بین نرود.
*زندگى اشرافى و تجملاتىِ پوچ و بیهوده را تخریب کنید
من مىبینم در بعضى از کارهایى که در این زمینه صورت مىگیرد، بهطور دقیق این معنا رعایت مىشود. آن پسربچه یا دختربچهیى که مىآید هدیهیى به فلان صندوق مىدهد، حرفى از او پخش مىشود که خیلى خوب و شیرین و لطیف است و در آن اهانت نیست؛ منتها در کنار دامن زدن به دغدغهى عدالت اجتماعى و رسیدگى به فقرا، زندگى اشرافى و تجملاتىِ پوچ و بیهوده را هم تخریب کنید؛ این زندگى واقعاً در خور تخریب است. زندگى تجملاتى نباید بههیچوجه ترویج شود؛ بلکه باید تخریب شود و نقطهى منفى بهحساب بیاید.
*اگر یک نفر دلش مىخواهد متجمل باشد، ما چرا باید آن را ترویج کنیم؟
چرا بیخود تجملگرایى رواج پیدا کند؟ اگر یک نفر دلش مىخواهد متجمل باشد، ما چرا باید آن را ترویج کنیم؟ توجه کنید که ما به فقیر باید عزتنفس و حس مناعت بدهیم و به غنى باید کمک به فقیر را بیاموزیم. بههرحال در کل زندگى جامعه، باید از زندگى اشرافى و تجملاتى الگوسازى نکنیم.